آلبری شرقی، نیو ساوت و، فوریه 2020
کرستین عزیز،
وقتی مامانم جین پیرزن بود، فقط یک چیز خواست: «من فقط میخواهم در خانه خودم بمانم. آیا این برای پرسیدن زیاد است؟” او برای مدت طول، در مزرعهای در خانهای که همه ما در آن بزرگ شدیم، به تنهایی زندگی میکرد، اما در نهایت از نظر جسمی و روحی برای مراقبت از خود بسیار ضعیف شد و مجبور شد خانه نزدیک به 60 سالش را ، کند. واقعا غم انگیز بود.
پس از رفتن او، خانه شروع به فرو ریختن کرد. کف فرو نشست، سقف چکید و شکاف هایی که می توانستید بازوی خود را از آن بیندازید، در دیوارهای آجری باز شد. فکر کردم: انگار دلش خیلی تنگ شده بدون او تسلیم می شود. آیا خانه می تواند روح داشته باشد؟
بله، من فکر میکنم خانهها میتوانند روح داشته باشند – مانند نوعی بقایای جوی و فیزیکی که از زندگی، عادات وجودی، ،، که در آنها زندگی میکنند، باقی میماند. فکر می کنم گاهی اوقات بیش از حد این روح را در خانه می خوانم. و اعتراف کنید که وقتی ،نان خانهها را ، ،د، وسایلشان از بین رفت، بیشتر خانهها احساس میکنند رها شدهاند. و هنگامی که فرسوده می شوند، لکه می شوند، به خصوص اگر آسیب دیده باشند، آنها می توانند برای من مانند یک گذر، یک نوع مرگ احساس کنند. یک روح رفته
در واقع میدانستم که پایهها، بدون آبیاری مداوم باغ توسط جینی، خشک شده و جابهجا شده و باعث فرو ریختن دیوارها شده است. اما احساس ارتباط آنها – مادرم و خانه – با من ماند. هسته کتابی بود که نوشتم به نام ثمبارو، درباره پسری، پیرزنی و خانه ای خالی.
من دوست دارم این کتاب را بخوانم.
البته، من واقعاً فکر نمیکنم که یک خانه روحی شبیه به یک موجود زنده داشته باشد، اما احساس میکنم با مکانم که در آن زندگی میکنم ارتباط دارم و به نوعی به من مربوط میشود. من هنوز خانه آلبری را به خوبی نمی شناسم – با خانه دوران کودکی ام یا خانه کوما که 25 سال در آن زندگی می کردم مقایسه نشده است – اما این رابطه جدید هیجان انگیز است.
مطمئناً متقابل است. خانه توسط شما تعریف می شود، تنظیم می شود، نحوه استفاده و اشغال آن، و البته اگر شما مشتری شروع آن بوده اید، به وضوح ماهیت آن را به وجود آورده اید. اما همچنین، بله – شما با آن سازگار می شوید، راه رفتنتان با گام هایش، قدم هایتان با طول اتاق هایش، چرخش هایتان از نور آن یا به نور آن، عضلاتتان با نیرو/وزن درهایش و غیره. پناهگاهی در زیر ایوان هایش می جویی، نسیمی که از دریچه هایش می وزید. شما را بر اساس فصل، زمان روز، سن و مرحله، فعالیت حرکت می دهد. (منظورم از “شما” هر ،ی است – “یکی” و غیره)
بنابراین، در اوایل ارتباط متقابل خود با یک خانه، مدتی زمان میگذاریم تا بفهمیم چه چیزی درستتر است و همچنین نقاط مقاومت، محدودیتهایی را که ممکن است برای ما ایجاد کند، شناسایی کنیم.
خانه ما محکم است. به جایی نمی رسد. من می دانم که درختی می تواند روی آن بیفتد یا آتش آن را ،اب کند، اما هنوز فکر می کنم که می گوید: من اینجا هستم تا بمانم. “قوی” مطمئن، ایمن، قابل اعتماد و اطمینان بخش است. من عاشق استحکام خانه هستم. اما قوی همچنین می تواند تسلیم ناپذیر باشد.
این به ویژه برای من جذاب است. این امیدی را که من برای خانههایمان عزیز میدانم به چالش میکشد – که در قدرت آنها وضوح است (وضوح = قدرت شخصیت و بنابراین قابل تشخیص، قابل شناسایی. چیزی که در شناخته شدن میتوان با آن مق، کرد، به چالش کشید، مقاومت کرد) که میتواند هر چیزی را بگیرد، و در این در نهایت بخشنده و سازگار باشد.
گاهی اوقات احساس می کنم با تزئین یک ،ن در اینجا یا یک زیور آنجا با آن برخورد می کنم. و به نظر می رسد دیوارها گاهی از نقاشی های ما شانه خالی می کنند. ویک هم آن را حس کرده است. من به هیچ یک از این مطالبه احترام بدم نمی آید، آن را دوست دارم. خانه پیشزمینهای نیست که بتو،م چیزی به آن سیلی بزنیم و کارمان را تمام کنیم. این ما را به چالش میکشد که هماهنگی و تعادل را پیدا کنیم و وقتی کنار هم قرار میگیریم وقت خود را با آن صرف کنیم.
فکر می کنم به مرور زمان کمتر نگران دیوار خواهید بود و به جهنم فکر می کنید – این ،ن، گلدان، صندلی به آنجا می رود. و این یکی نیز و همینطور ادامه دهید تا زم، که دیوار را تشویق کنید، جایی که به آن تعلق دارد، به ،وان ثانویه، که به م،ای خنثی/بی مشارکتی در زندگی و نشانه های زندگی در اطراف آن نیست. فقط کارگرد، ن،
یک احساس آرامش وجود دارد، فکر نمی کنید؟ این چیزی است که ما در خانه خود در کوما نیز داشتیم، و من نمیدانم که آیا این فقط به دلیل سادگی و سادگی بزرگ نیست، بلکه به ما هم مربوط میشود. آیا یک خانه می تواند به روحیه و شخصیت ،نان خود حساس باشد؟
من فکر می کنم یک خانه، اگر من، باشد، همیشه به نوعی نشان دهنده افرادی است که برای آنها طراحی شده است. من اغلب در مورد خانه به ،وان پرتره مردم و مک، که برای آن به وجود آمده صحبت کرده ام. از لحاظ احساس آرامش در خانه، این را به هر دوی شما نسبت می دهم. و روشی که در آن بسیار در سایت خود قرار دارد. کف پلک، که شیب زمین را دنبال می کند، سقف به آرامی به سمت پایین فشار می آورد، انبوه بتن و آجرکاری به ما کمک می کند تا ما را به زمین نزدیک تر کند. چیزی در مورد مستطیل بلند – به ویژه پنجره اصلی ج،ی – وجود دارد که حس آرامش را القا می کند. معماری دارای س، است که افکار فرد را بدون محدودیت، بدون وقفه با جزئیات اضافی، سرهم بندی های معماری رها می کند.
من فکر می کنم خانه در منظره شاد است و با اطمینان جای خود را می گیرد و زیبایی خودش را بازتاب می دهد. یکی از چیزهای مورد علاقه من هنوز این است که وقتی وارد می شوید به منظره باز می شود. این بسیار هوشمندانه است که هر بار که دیدگاه خود را تغییر می دهید، به ویژه از ایوان لوور باز و بسته می شود و شگفتی ها را آشکار می کند. من واقعاً آن را دوست دارم و هرگز از آن راضی نیستم.
از تجربه، خود من و مشتریان، این پاداش ادامه خواهد داشت، هرگز خود را خسته نمی کند. یک خانه خوب هر روز لذت می برد و هر بار در جرقه “آآه” احساس تازگی می کند. و این شاید بهترین دلیل برای اهمیت بسیار زیاد معماری باشد: شادی روزانه، آگاهانه و ناخودآگاه، که می تواند به ،نانش بدهد.
مدتی طول کشید تا به نورپردازی عادت کنم. بدون سیل نور روشن، بلکه هدایت شده و ایجاد حوضچه هایی از نور و سایه. الان اصلا فکرش را هم نمی کنم، ی،ی این را دوست دارم و چیز دیگری نمی خواهم. برای ویک هرگز مشکلی نبوده است. او بلافاصله آن را دوست داشت. در واقع، من فکر می کنم او بلافاصله همه چیز در مورد خانه را دوست داشت. او همیشه می توانست بهتر از من تصور کند و این همان چیزی است که او تصور می کرد.
بله، م،اسیون نور و تاریکی، شدت هر دو، ترجیح من است، و فکر میکنم به شدت به حس صمیمیت یک خانه کمک میکند، مخصوصاً در حوضچه نور احاطه شده با تاریکی. ممکن است از خواندن در ستایش سایه ها اثر ت،زاکی لذت ببرید. او به زیبایی توضیح می دهد که چرا تاریکی اینقدر مهم است و متأسفانه آنقدر در معرض تهدید یک غیرت غربی است تا آن را در نور بیش از حد، نادیده گرفته شده از بین ببرد.
برای من جالب بود، روشهای مختلف کار شما و ویک در فرآیند طراحی و ساخت. این غیرمعمول نیست، که یکی از یک زوج بیشتر با چیزهایی که ارائه می شود مبارزه می کند. در واقع، من فکر می کنم طرح سوال برای کمک به رسیدن به بهترین راه حل مهم است. مقداری مقاومت از سوی مشتری می تواند شکل مفیدی از توضیحات اضافی باشد. این به ما کمک میکند تا امیدها/ترسهای شما را درک کنیم و چالش ما را وادار میکند تا راههای جایگزینی برای رسیدگی به آنها پیدا کنیم، و بفهمیم چه چیزی برای طراحی ضروری است، چه چیزی هنوز در جریان است و غیره.
کرستین، می توانم بیشتر بگویم! اتاق نشیمن، اتاق خواب ما، ایوان ج، شرقی… من می توانم در مورد هر اتاق و تأثیر خاص آن بر من صحبت کنم، اما شاید من شما را با مشاهدات و مکاشفه هایم بیش از حد سنگین می کنم. شاید بهتر باشد فعلاً اینجا توقف کنید. آیا تا به حال سوال و پاسخی دارید؟ و من هم چند تا سوال دارم آیا کارهایی وجود داشت که شما ترجیح می دادید متفاوت انجام دهید؟
خیر
آیا ما به هیچ وجه شما را محدود کردیم؟
خیر
وجود این خانه با استحکام و زیبایی و اعتماد به نفس و طبیعت گاهی سازش ناپذیرش به خاطر شماست. اقدام متعادل کننده یک معمار که با مشتریانش درگیر می شود در حالی که اصالت خود را حفظ می کند، باید یک چالش و همچنین، امیدواریم، منبع رضایت باشد.
من کمی در مورد این تنش بین هدف طراحی و سازگاری آن با علاقه و اخلاق حرفه ای ما برای باز ماندن و پاسخگویی به ورودی ها و خواسته های مشتری در مورد معماری نوشته ام. من از کلمه “انطباق” به م،ای فعال استفاده می کنم. این گونه است که من به یک ساختمان یکپارچه و من، فکر می کنم. مصالحه به این م،ی است که من نتوانسته ام این تن، را بین زمینه آن – افراد، سایت و غیره – و یک ایده، مفهوم پیدا کنم. و این در مورد این است که ساختمان دارای اعتبار باشد – برای ،نان آن، برای سایت، برای رشته معماری، نه برای معمار.
خیلی سرت شلوغه، میدونم امیدوارم برای این کار وقت داشته باشید.
جین ای،
PS درباره خانه مادرم، خانهای که همه ما در آن بزرگ شدیم… خواهرم که در مزرعه زندگی میکند، به خانوادهاش گفت: «میتو،م آن را درست کنیم یا میتو،م آن را پایین بیاوریم. اما من اجازه نخواهم داد که ،ان در آن راه بروند تا زم، که در خاک فرو میروند.» بچههایش دوسوگرا بودند، بنابراین، مانند مرغ قرمز کوچک، او گفت: “باشه، خودم درستش میکنم.” و او انجام داد. جین، مادر ما، کاملاً آن را دوست خواهد داشت.
درباره خانه آلبری اینجا بیشتر بخو،د.
منبع: https://architectureau.com/articles/a-،use-as-a-portrait/