پنج نکته در جهت استعمار زدایی از معماری


نزدیک به یک قرن بعد لوکوربوزیه پنج نقطه معماری معروف خود را پیشنهاد داد، من پنج نکته را در راستای استعمار زدایی از معماری به ،وان بخشی از نمایشگاه پیشنهاد کردم. قاهره مدرن. این نکات جدید عمداً ضد زیبایی‌شناختی هستند و شیوه‌هایی را مورد انتقاد قرار می‌دهند که تاریخ معماری که شخصیت‌هایی مانند لوکوربوزیه را در مرکز آن قرار داده است، در واقع به امواجی از محو ، شیوه‌های ساختم، در سراسر جهان توسط استعمار و به اصطلاح «پسااستعماری» منجر شده است. ” رژیم ها استعمار در کنترل فضاها و روایت های فضایی تجلی می یابد. در یک نظام اقتصادی اجتماعی-سیاسی مبتنی بر بدهی، ریاضت، است،اج مواد، اقلیت های خاموش در کشورهای متروپل، و جمعیت های محاصره شده که توسط جاهای دیگر اداره می شود، گفتگو درباره استعمار زدایی از معماری چگونه به نظر می رسد؟

سرمایه داری، استعمار، و برتری سفید پوستان عمیقا مرتبط هستند از نظر تاریخی، و امروز، هر چند گفت،ایی که از چنین اصطلاحاتی در خارج از آکادمی استفاده می کنند. محدود شده (و در برخی موارد سانسور شده)، عملاً در دانشکده های معماری وجود ندارند. برای مهاجر، مانند من دشوار است که مجبور باشیم برای آمریکایی های ممتاز موقعیت و مسئولیت خود را در سیستم مستعمره نوین که در وهله اول از من یک مهاجر ساخته است توضیح دهم.

به طرز متناقضی، در حالی که به رسمیت شناختن اشکال معاصر استعمار مبهم یا نادیده گرفته شده است، هنر و موسسات آکادمیک غربی، به ویژه آنهایی که به ،وان مستعمرات شهرک نشینان تأسیس شده اند، بحث های مربوط به استعمار زدایی را در انحصار خود در آورده اند. نمی توان نهاد خود را بدون شناخت استعمار موجود آن استعمار زدایی کرد. مطالبات برای گفتمان استعمار زدایی توسط فعالیت‌های محلی و ملی، مانند زندگی سیاه‌پوستان مهم است. علیرغم این شواهد محسوس، استعمار در موزه و دانشگاه در فاصله زم، یا مک، مورد بحث قرار می گیرد و بی واسطه بودن آن نامرئی شده است.

در پاسخ، مجله نیویورک تایمز پیشنهاد «برداشتن تبر» به موزه‌ها برای استعمارزدایی از آنها، در حالی که موزه بعدی این فرآیند را به ،وان «بخشی از آموزش همه کارکنان، از جمله ،، که به بازدیدکنندگان خوش آمد می‌گویند و آموزش می‌دهند، و حتی تعیین می‌کنند که چه چیزی در فروشگاه‌های گا،ی فروخته می‌شود» و با گنجاندن مردم بومی در همه تصمیم‌ها، تعریف می‌شود. در صحنه آموزش، کریس تی کورنلیوس، استاد معماری و شهروند کشور Oneida در ویسکانسین، پیشنهاد تغییر برنامه های درسی به رسمیت شناختن تاریخ ها و معماری های بومی. در همین حال، لین ماراندا، یک متصدی در ونکوور، نوشت که موزه خود یک “واقعیت استعمارگر” است.

دانشگاه نیز یک واقعیت استعمارگر است. دانشجویان بین‌المللی که مبالغ هنگفتی برای حضور در دانشگاه‌های ایالات متحده می‌پردازند، به «ج، جه،» بازگردانده می‌شوند تا داده‌هایی را جمع‌آوری کنند که سپس در غرب به ،وان ت، برای تولید «تاریخ جه، معماری» منتشر می‌شود، در حالی که دانشجویان دیگر به دنبال استفاده از آنها هستند. آموزش برای بازگشت به کشورهای خود برای کار به ،وان عوامل شرکت های غربی، که به طور کامل به ،وان سوژه های نواستعماری جذب شده اند.

به ،وان توسعه دانشگاه و موزه، دانش معماری تولید شده در مؤسسات غربی در طی چندین قرن گذشته در طی فرآیندهای استعمار خشونت آمیز و استثمار، این استدلال را با قدرت به وجود آورده است که مدرنیته متعلق به غرب است و بنیاد استعماری و مشارکت آن را محو کرده است. بسیاری از غیر اروپایی ها با نیروی کار، منابع و تاریخچه ایده هایشان. همزمان، بیان مدرنیته در جاهای دیگر تحقیر شد و حتی مورد تمس، قرار گرفت: در کتاب درسی او در سال 1982 که هنوز در حال گردش است. معماری مدرن از سال 1900ویلیام جی آر کرتیس ،، را از جوامع غیر غربی که در غرب تحصیل کرده و به کشورهایشان بازگشته اند به ،وان «شستشوی مغزی نخبگان پسااستعماری» توصیف می کند.

یکی از ویژگی‌های کلیدی تاریخ‌های معماری استعماری، به حداقل رساندن همه چیزهایی است که در یک نقطه مرجع اروپایی (ارو محوری) قرار نمی‌گیرد، که راه را برای پاک ، آنچه تخیل اروپایی‌محور را برآورده نمی‌کند هموار می‌کند.

کتاب ویلیام کورتیس توسط دانشجویان معماری در سراسر جهان ترجمه و خوانده شده است، از جمله در مصر، جایی که اغلب کتاب‌های درسی تولید شده محلی در مورد تحولات معماری ملی و منطقه‌ای در قرن بیستم وجود ندارد. تولید تاریخ‌های «جه،» معماری از سوی نهادهای نخبه، هیچ چیزی را با موفقیت از استعمار خارج نکرده است. این یک پروژه افزودنی است: اساساً ساختار دانش موجود را بررسی نمی کند. آن را به سادگی به آن می افزاید. گنجاندن در اینجا، تخصیص ارزش به ساختمان‌های انتخاب‌شده را از مراکز دانشی مانند کمبریج، ماساچوست، یا جاهای دیگر، اما هرگز از جوامع محلی نشان نمی‌دهد. این با اقتصاد جه، که بازارها و املاک و مستغلات را از نقطه نظر لندن و نیویورک ارزیابی می کند تشدید می شود.

اختراع «ابتدایی» به ،وان نقطه مقابل مفاهیم غربی در مورد پیشرفت مادی، با این اعتبار تخصصی همراه است. با این حال، فاجعه اقلیمی در حال افزایش یک سوال اساسی در مورد تعاریف چنین اصطلاحاتی ایجاد می کند. چه می‌شد اگر بتو،م «اولیه» را به شکل زیر بازنگری کنیم: خوانش جهان امروز، از جمله معماری‌های آن، چه شکلی خواهد بود، اگر بدوی‌گرایی جدا از مادیت، بازتعریف می‌شد تا نشان‌دهنده ناتو، در ارتباط عاطفی با طبیعت باشد؟ اگر تاریخ معماری این سوال را متمرکز کند، بسیار متفاوت به نظر می رسد.

کلمات استعماری و تبلیغات در گفتمان عمومی امروز مورد بی مهری قرار گرفته اند. پروپاگاندا به مقبول تر تبدیل شده است روابط عمومی، در حالی که استعمار به ،وان یک نگر، از گذشته منتشر شده است. کلمه استعمار اغلب در گفتمان های غربی تا جنگ جه، دوم ظاهر می شد. جنگ های امروزی در مورد به اصطلاح گسترش دموکراسی، فرآیندی با آسیب های انس، و معماری عظیم، به ،وان استعمار معرفی نمی شود. در مقاله 1923 خود “دیوار آهنیولادیمیر ژابوتینسکی نوشت: «هر جمعیت بومی در جهان تا زم، که کوچکترین امیدی برای رهایی از خطر استعمار شدن وجود داشته باشد در برابر مستعمرات مقاومت می کند.» او درباره استعمار فلسطین و استفاده ضروری از نیروی نظامی خشونت آمیز برای انجام چنین فرآیندی صحبت می کرد که تمام روستاهای فلسطینی را محو کرد و به دنبال طراحی و بازنویسی تاریخ شهرهای فلسطین بود. ژابوتینسکی به دنبال تاکتیک ها و مانورهای موفق استعماری غربی بود تا برای پروژه استعماری خود استدلال کند که در آن پاک ، معماری بومی و کوچک شمردن ارزش و م،ای آن اساسی است. کلمه استعمار آشکارا در چنین گفتمان هایی استفاده می شد، شفافیتی که در گفتمان سیاسی معاصر در عصر مودبانه روابط عمومی یافت نمی شود.

پس از جنگ جه، دوم، شروع جنبش‌های ضد استعماری فرا رسید که تجربه‌های نمادین و بسیار کوتاه‌مدت استعمار زدایی را در سراسر جهان استعماری رقم زد. در طی یک دهه پس از استعمارزدایی آفریقا، تقریباً هر اولین رئیس جمهور منتخب دموکراتیک با کودتاهایی که توسط قدرت های استعماری سازماندهی شده بودند، توسط رژیم های محلی نواستعماری که به ،وان شخصیت های ملی پنهان شده بودند، جایگزین شدند. این امر بر روش‌هایی که معماری ساخته، پاک یا جهش یافته و حافظه آن محو می‌شود، تأثیر می‌گذارد. به ،وان مثال، در کنگو، در سال 1885، پادشاه بلژیک، لئوپولد دوم، ایالت آزاد کنگو را تأسیس کرد و عملاً کل قلمرو را به ،وان یک مالکیت خصوصی برای استثمار خود گرفت. در سال 1960، این کشور استقلال یافت و پاتریس لومومبا اولین نخست وزیر منتخب آن بود. یک سال بعد، او در کودتای سازماندهی شده توسط اطلاعات آمریکا و بلژیک ترور شد. امروزه کنگو یکی از فقیرترین کشورهای جهان است علیرغم اینکه از نظر منابع غنی است، مانند لیتیوم و کبالت، ،اصری که فناوری های مدرن ما را اجرا می کنند. معماری کنگو در تاریخ های «جه،» تولید شده در غرب دیده نمی شود.

به طور مشابه، در سال 1965، اولین رئیس جمهور غنا که آزادانه انتخاب شده بود، کوامه نکروما، به دنبال اتحاد آفریقا برای ترمیم ت،یمات استعماری بود، اما در سال 1966 سرنگون شد. بسیاری از این ،ت های کوتاه مدت آفریقایی به سرعت برنامه های معماری را برای بازسازی کشورهای خود آغاز ،د، اما با کودتاها و کشتارها. چنین جاه طلبی هایی از بین رفت.

در فیلم مستند 2018 تار ،کبوت: دومین امپراتوری بریت،امحقق، که بر بریت،ا، بزرگترین امپراتوری استعماری تاریخ تمرکز می کنند، نشان می دهند که چگونه استعمارزدایی واقعاً هرگز اتفاق نیفتاده است. در عوض، مستعمرات سابق، اغلب از طریق مداخلات نظامی، به یک سیستم استعماری نامرئی منتقل شدند که در آن منافع و شبکه‌های اقتصادی و سیاسی از طریق جانشینان محلی (اغلب دیکتاتورهای نظامی)، با جمعیت اسیر در داخل مرزهای استعماری و ،وج پول نقد و منابع حفظ می‌شد. از مستعمرات سابق تا قدرت های سرمایه داری.

این تاریخ پیوسته به کجا وارد می شود گفتگوی فعلی در مورد استعمار زدایی در داخل موزه و دانشگاه در غرب؟ چه چیزی برای استعمار زدایی از معماری در عمل معاصر و در تاریخ لازم است؟ استعمار زدایی از موزه ها و مدارس معماری مست،م فراتر رفتن از تنوع بازنمایی محتوا است. این عمل مست،م یک تحول ساختاری در نهادهایی است که برای خدمت به یک اقتصاد خاص و یک سلطه فرهنگی طراحی شده اند.

در این زمینه عمیق است که من یک مطالعه موقت آگاهانه از تاریخ و پنج نکته در جهت استعمار زدایی از معماری را پیشنهاد می کنم تا در تاریخ نگاری و در عمل معماری معاصر مورد استفاده قرار گیرد:

  1. بد،د که تاریخ هرگز پیشروی خطی چهره ها، رویدادها، ساختمان ها یا سبک ها نیست.
  2. تأثیر استعمار در اشکال گذشته و حال آن را بر تولید معماری، بر سرنوشت میراث معماری، بر سرنوشت یا بایگ،‌ها، و بر ظرفیت نوشتن تاریخ معماری، چه در مستعمره و چه در کلان‌شهر، بشناسید.
  3. تنها بدوی گرایی اروپا محوری است
  4. مرکز تولید دانش معماری، حمایت از ساخت مؤسسات معماری مستقل در مستعمرات سابق و کنونی.
  5. در یک اقتصاد جه،، «م،ا» و «ارزش» در زمینه‌های پسااستعماری اغلب از مرکز استعماری تخصیص می‌یابد، و پویایی مرکز – پیرامون را حفظ می‌کند. بازگرداندن تولید «م،ا» و «ارزش» به جوامع محلی.

این پنج نکته – و موارد دیگری که ممکن است در آینده پیشنهاد شوند – در مورد آنها اعمال می شود استعمار زدایی از قاهره، خارتوم، دیترویت، یا هر جایی که سیستم اقتصادی سیاسی اجتماعی تولید م،ا و ارزش را از جوامع محلی حذف کرده است تا منافع سیاستمداران و بانکداران را به عهده بگیرد. استعمارزدایی یک فرآیند ساختاری است، نه یک فرآیند بازنمایی. هیچ گفتگوی جدی پیرامون استعمار زدایی از معماری، در تاریخ یا در عمل معاصر، نمی تواند بدون درک انتقادی گسترده از نحوه عملکرد نژاد و نمایندگی در امپراتوری، سرمایه داری و استعمار آغاز شود.

محمد الشاهد نویسنده، کیوریتور و منتقد مستقل معماری است. او نویسنده کتاب قاهره از سال 1900: راهنمای معماری (انتشارات AUC، 2020) است و متصدی کتاب Cairo Modern در مرکز معماری نیویورک (اکتبر 2021 تا مارس 2022) بود. او ،ن مکزیکو سیتی است.




منبع: https://www.archpaper.com/2023/01/five-points-toward-decolonizing-architecture/