آنتونی فونتنوت تاثیر مایک دیویس را بر معماری ارزیابی می کند


خواندن شهر کوارتز: حفاری آیندهه در لس آنجلس (1990) همه چیز را تغییر داد. در آن دو دنیای کاملاً متفاوت در کنار هم قرار گرفتند که من هر کدام را جداگانه می شناختم. زم، که کتاب منتشر شد، من در شهر الفبا در ،مت پایین شرقی منهتن زندگی می‌کردم، جایی که تعداد قابل توجهی از همسایگان من ،ن و آنارشیست بودند. ادبیات مار،یستی در بین کتاب هایی که می خواندیم و بحث می کردیم رایج بود. من در دنیایی جداگانه در رشته معماری و طراحی تحصیل کرده بودم، که هیچ ربطی به مار،یسم نداشت – یا اینطور فکر می کردیم. که در شهر کوارتز، این دو جهان با هم برخورد ،د. خواندنش هیجان انگیز بود

در حالی که منتقدان معماری در حال بررسی ساختارشکنی و «ش،تن فرم» عالی آن بودند، مایک در مورد «معماری پاپ ساختارشکن» «فرانک گری در نقش هری ،یف» بحث می کرد. معدودی از منتقدان معماری معاصر را در بافت شهری آن مطالعه کرده بودند و مانند مایک از آن به ،وان «موانع طرد شدن» بحث کرده بودند. اگر نظریه شهری معاصر “به طرز عجیبی در مورد نظامی ، زندگی شهری” و “ت،یب فضای عمومی” سکوت کرده بود، شهر کوارتز ما شاهد ظهور یک نقد جدید در معماری بودیم که آشکارترین آن در معماری بود تغییرات در یک پارک موضوعی: شهر جدید آمریکایی و پایان فضای عمومی (1992) همراه با فهرستی از کتاب های دیگر که در ادامه به آن اشاره شد.

هنگام در نظر گرفتن تحصیلات تکمیلی، از دانشکده های معماری در سراسر کشور بازدید کردم و آ،ین توقف من موسسه معماری کالیفرنیای ج،ی (SCI-Arc) بود. من با برنامه متقاعد شدم و مایک دیویس در آنجا تدریس کرد. در حالی که من در ک، او ثبت نام کرده بودم، که لس آنجلس و ا،یستم های بومی آن را بررسی می کرد، او تجزیه و تحلیل جالبی از شهر ارائه داد که موضوعاتی از محرومان، تحولات شهری لو،، فرهنگ های بومی و زمین شناسی گرفته تا حیات وحش را درگیر می کرد. در اوا، شبی که در ایستگاه بین ایالتی 10 از مدرسه به خانه برمی گشتم، مجذوب صحنه سورئال رقص شعله های آتش عظیم درخشان در دوردست آن سوی کوه های سانتا مونیکا شدم. چند روز بعد، مایک وارد ک، شد و فتوکپی یک نسخه خطی با ،وان «پرونده اجازه دادن به مالیبو بسوزد» را تحویل داد که همه حاضران در ک، را متحیر کرد.

در اواسط دهه 1990، «سمینار Oakwood» را که مایک و سایر اعضای هیئت علمی SCI-Arc تأسیس کرده بودند، تدریس کردم، یک برنامه چند رشته‌ای که شامل کار مستقیم با اعضای سابق باند جوانان اقلیت، هنرمندان، معماران و فعالان اجتماعی بود. هنر ش،تن موانع برای ارتباط با مردم عادی، مبارزات و دگرگونی مش، آنها، در قلب پروژه قرار داشت. این طرح مطالعاتی-آموزشی- مسکن SCI-Arc و شرکت مسکن جامعه ونیز به ،وان یک برنامه نمونه به رسمیت شناخته شد.

در سال 1996 لس آنجلس را ، کردم و به روتردام نقل مکان کردم و ارتباطم را با مایک قطع کردم. چند سال بعد به لوئیزیانا، ایالت زادگاهم بازگشتم. هنگامی که در نیواورلئان زندگی می کردم، شنیدم که مایک قرار است در دانشگاه تولین سخنر، کند با موضوع “شهرسازی جادویی: لاتینی ها شهر بزرگ ایالات متحده را دوباره اختراع می کنند.” من در سخنر، شرکت کردم و سپس سعی کردم به او سلام کنم، اما صف آنقدر طول، شد که منصرف شدم.

روز بعد، وقتی جلوی خانه‌ام در خیابان واشنگتن در کانال ایرلندی ایستاده بودم، متوجه شدم ،ی با شلوارک دویدن در حال دویدن است. شبیه مایک بود، اما واضح است که فکر می‌کردم، مار،یست‌ها چنین شورت دویدن کوتاه نمی‌پوشند – یا می‌کنند؟ “هی، مایک!” فریاد زدم و اون برگشت. دو ساعت بعد ما هنوز در وسط خیابان واشنگتن ایستاده بودیم و در مورد تاریخ شهر، محله و مردم آن صحبت می کردیم.

در 29 آگوست 2005، طوفان کاترینا در نزدیکی نیواورلئان فرود آمد و به دنبال آن ویر، بی سابقه ای رخ داد. مایک با من تماس گرفت، او به سادگی پرسید: “ما قرار است چه کار کنیم؟” او به باتون روژ پرواز کرد و ما شروع به تهیه گزارش از نیواورلئان کردیم. ما با همه ،، که در خیابان‌های تقریباً متروک برخورد کردیم، از ،نان آواره، امدادگران و فعالان اجتماعی گرفته تا بارفروشان یکی از آ،ین بارهای ایستاده در شهر، مصاحبه کردیم. با مشاهده مایک، متوجه شدم که با دقت به صحبت‌های مردم عادی گوش می‌دهم و داستان‌های آن‌ها را به روایت‌های بزرگ‌تر متصل می‌کنم. یکی از اولین مقالات منتشر شده این بود:25 سوال درباره قتل نیواورلئان،” منتشر شده در ملتکه با “نیواورلئان به مرگ تصادفی نمرد – با طراحی عمدی و غفلت برنامه ریزی شده به قتل رسید. در اینجا بیست و پنج سوال فوری وجود دارد…” مایک که به‌طور یکپارچه بین تحلیل‌های شرایط شهری و سیاسی حرکت می‌کرد، توانایی شگفت‌انگیزی برای دسترسی به جزئیات موقعیت داشت، و همیشه از دانش دایره‌المعارفی درباره هر موضوعی که توجه خود را به آن معطوف می‌کرد مطلع می‌شد. تقریباً غیرممکن است که م،ی داشتن چنین رفیقی صمیمی و کارآمد را که از او به ،وان «جذاب‌ترین مترجم کلان شهر آمریکا» یاد می‌شود، در میان ویر،‌های گسترده و آسیب‌های متعاقب آن، در شهری که رخ می‌دهد، به من بپیوندد. با خانه تماس گرفتم که 80 درصد آن زیر آب رفته بود. تفکر مایک همیشه روشن و واضح بود، زیرا ما با فاجعه‌های شهری، اجتماعی و سیاسی خارق‌العاده دست و پنجه نرم می‌کردیم، در حالی که سعی می‌کردیم پیامدهای آنها را بیان کنیم.

ما به آکادیانا، به زادگاه من، ویل پلات، سفر کردیم تا با شهروندان محلی که قایق های خود را به نیواورلئان رسانده بودند، مصاحبه کنیم تا افرادی را که در پشت بام ها سرگردان شده بودند، نجات دهند. زم، که ما آنجا بودیم، طوفان ریتا در 24 سپتامبر 2005 به خشکی رسید و ما روزها در دام افتادیم. مایک عضوی از خانواده شد، زیرا همه ما برای تحمل اولین شب بادهای زوزه‌آمیز طوفان متعاقب آن تلاش می‌کردیم. با نبود برق و خانه ای پر از مردم، از جمله پسرعموها، دوستان و همسایه ها که بسیاری از آنها جایی برای رفتن نداشتند، از خواب بیدار شدیم. ما ژنراتور داشتیم در حالی که بسیاری دیگر نداشتند. همانطور که آسیب های منطقه را بررسی می کردیم، مادرم شروع به پختن گامبو غذاهای دریایی کرد تا همه را راحت کند. مایک عمیقاً تحت تأثیر تجربه این مکان قرار گرفت که در مقاله شرح داده شد.طوفان گامبو،” برجسته در ملت.

که در اکولوژی ترس: لس آنجلس و تخیل فاجعه (1998)، مایک رابطه بین سیاست و بلایای واقعی و خیالی را بررسی کرد. در حالی که برخی کوته‌بینانه او را «پیامبر عذاب» می‌نامیدند، برخی دیگر پروژه انتقادی او برای «کاوش در آینده» را در دوره‌ای از فاجعه‌های بومی درک ،د، از جمله آدام شاتز در نمایه روشن‌تر خود «ز،له آمریکایی: مایک دیویس و سیاست فاجعه». (1997). در میان هرج و مرج و ویر، پس از کاترینا، مایک خاطرنشان کرد که نوع جدیدی از فاجعه در حال آشکار شدن است، فاجعه ای که توسط حامیان نئولیبرالیسم رهبری می شود و منجر به ت،یب مؤسسات عمومی در نیواورلئان، از جمله مدارس ،تی و مسکن شد. او به روش‌های بی‌شماری تز «سرمایه‌داری فاجعه‌بار» را همانطور که در نیواورلئان پس از طوفان آشکار شد، ترسیم کرد، که بعداً توسط نائومی کلاین به طور کامل مورد بررسی قرار گرفت. دکترین شوک: ظهور سرمایه داری فاجعه (2007).

مایکل سورکین، کارول مک مایکل ریس و من نیواورلئان را ویرایش کردیم در حال بازسازی: بحران پل،نg، که توسط Verso در سال 2014 منتشر شد، و مایک با مهرب، پذیرفت که پیشگفتار را بنویسد که آن را «در ایوان با تفنگ ساچمه ای نشسته» نامید. در آن، او ضربه ای ویرانگر به شیوه های نادرست بازسازی تأسیسات قدرتمند املاک نیواورلئان، به ویژه پریس کاباکوف، که او را «توسعه دهنده-جناب ساز و حامی محلی شهرسازی جدید» توصیف کرد، وارد کرد. در کمتر از شش صفحه، م،فست “فاجعه مهیج” مایک به اندازه کافی تهدید بود تا کاباکوف را تحریک کند تا ورسو را تهدید به شکایت کند، مگر اینکه فورا کتاب را به خاطر بیاورد، که همینطور هم شد. نسخه آنلاین، تنها نسخه موجود در حال حاضر، دارای یک مقاله تغییر یافته است. مایک که همیشه تاکتیکی و دقیق بود، از کلماتی استفاده کرد که برخی ممکن است از خودروهای بمب گذاری شده استفاده کنند.

مایک به ،وان یک خارجی راحت‌تر ظاهر می‌شد و به ،وان یک نیروی متقابل برای گفتمان دریافتی عمل می‌کرد. او با دقت حیرت‌آوری به روشی از تحلیل متعهد ماند که به ما امکان می‌دهد ساختارهای نوظهور زمان حال را ببینیم، و اغلب ارتباطات جدیدی را در امتداد طیف گیج‌کننده‌ای از مسائل مربوط به شهرها، جغرافیا، بوم‌شناسی و سیاست برقرار می‌کند و در عین حال رابطه آن‌ها با گذشته را در نظر می‌گیرد. و جنبش های اجتماعی را ارائه دهد. او خودسری مرزهای انضباطی را آشکار کرد، که بر خلاف مرزهای سیاسی، اغلب مبارزات جمعی را از هم جدا می کند. از جانب زند،ان رویای آمریکایی: سیاست و اقتصاد در تاریخ طبقه کارگر ایالات متحده (1986) به واگن بودا: تاریخچه مختصری از بمب خودرو (2007)، روش او روشن باقی ماند.

به نظر می رسد دنیای معماری هنوز در تلاش برای درک دیدگاه مایک دیویس است. صراحت، سخاوت و تعهد عمیق او به مردم طبقه کارگر غیرقابل انکار بود. الهام بخشیدن به یک نفر برای مبارزه برای عدالت برای همه در قلب تلاش های او بود. از دست دادن این نکته به م،ای از دست دادن پیام اساسی کار اوست. او معتقد بود که مسیر پیش رو، فراتر از حال تاریک ما، توسعه ظرفیت بیشتر برای مراقبت از یکدیگر است. و سرانجام، او فهمید که ساختن نوع جدیدی از شهر مبتنی بر سیاست مترقی ما را م،م می‌کند که «طراحی را با مسائل زیست‌محیطی و عدالت اجتماعی مرتبط کنیم»، که، او اصرار داشت، «باید با فوریت بیشتری از همیشه انجام شود».

آنتونی فونتنوت، مورخ معماری، نظریه پرداز و متصدی، استاد معماری در دانشکده معماری دانشگاه وودبری در لس آنجلس است.




منبع: https://www.archpaper.com/2023/02/ant،ny-fontenot-،esses-mike-davis-impact-world-architecture-shares-story-post-katrina-solidarity/