موزه هولوکاست ملبورن توسط معماران کرستین تامپسون طراحی شده است

موزه هولوکاست ملبورن توسط معماران کرستین تامپسون طراحی شده است

موزه های هولوکاست، توسط موجودیت و محتوای آن برای «عزیزان» در نظر گرفته نشده است. به خصوص در این دوران پرتلاطم که مبارزات هزاران ساله مردم یهود بار دیگر در اخبار وحشتناک روزانه قرار دارد. به این دلایل، من به موزه هولوکاست ملبورن (MHM) که اخیراً افتتاح شد و جایزه ملی آن را دریافت کرد، در السترنویک به سراغ معماران کرستین تام، (KTA) می‌روم و نگران وظیفه ظریف نقد آن هستم. من تعجب می کنم که چگونه مسئولیت چنین کمیسیون عمیقی بر دوش KTA گذاشته شد زم، که این تمرین در مسابقه 2014 برای پروژه برنده شد.

MHM که تا حدی توسط جامعه یهودی مستقر در ج، شرقی ملبورن از زمان جنگ جه، دوم تأمین مالی می‌شود، اقتباس دهه 1980 از سالن اجتماعات دوستانه متحد و سایت متفقین را در سال 1918 تغییر می‌دهد. هدف موزه آموزش بازدیدکنندگان و گشودن تاریخ با مختصری بلندپروازانه برای ثبت شواهد، ترویج تحقیقات آرشیوی و نگهداری مجموعه‌ای متنوع است. نتیجه یک م،ن فرهنگی است که توسط جامعه محلی آن ایجاد شده است که متعلق به خودش است و در عین حال به افراد خارج از آن نیز خدمت می کند – به ویژه به ،وان مک، که در آن بازماندگان هولوکاست و خانواده هایشان می توانند سعی کنند ناگفتنی را بیان کنند.

معماری عمداً تنش‌هایی را بین متضادها برمی‌انگیزد: تاریکی و روشنایی، مهار و باز بودن، یادآوری و رها شدن. <،on cl،="view-btn hidden">

نمایش گا،ی

معماری عمداً تنش‌هایی را بین اضداد برمی‌انگیزد: تاریکی و روشنایی، مهار و باز بودن، یادآوری و رها شدن.

ع،: درک سوالول

نمونه های قابل توجه بین المللی مانند موزه یهودی لیبسکیند در برلین و موزه یادبود هولوکاست ایالات متحده جیمز فرید در واشنگتن از بازسازی فضای وحشتناک مکان های هولوکاست ابایی ندارند. با این حال، KTA این موضع را اتخاذ کرده است که تداعی فضایی چنین تجربیات وحشتناکی با اصول معمار در تضاد است و هولوکاست خارج از بازنمایی باقی می ماند. در عوض، تیم طراحی انتزاع و تأکید بر آن دسته از ادراکات انس، از نور، طبیعت، امکان و پناهگاه را انتخاب ،د که نجات و آسایش برای بازماندگان بوده و هستند.

یکی از سبک‌های متمایز و بی‌درنگ به یاد ماندنی این پروژه، ملیله‌ای درخشان از شیشه و آجر سفالی است که ساختمان را به منظره خیابان و خانه سابق آن در مرکز اجتماعی اوا، ادواردین متصل می‌کند. نمای ساختمان که از ،یب شفاف و شفافی از روشنایی و تاریکی تشکیل شده است، در عین حال که ا،امات امنیت و مقاومت در برابر انفجار را متعادل می‌کند، نماهای موزه‌های هولوکاست را به چالش می‌کشد. اثاثیه توسط آنی آلبرز، هنرمند یهودی باهاوس، که در اوا، توسعه طرح کشف شد، یک ارتباط هم افزایی را ارائه می دهد. در حالی که آلبرز در ابتدا اعلام کرد که “کار با نخ ها به نظر من یک موضوع بی اهمیت به نظر می رسد.”1 او واژگان دقیقی را ایجاد کرده است که کلیشه های ،تی را به چالش می کشد. ها شش نمازبه ،وان مثال، – که توسط موزه یهودی در نیویورک به ،وان یادبودی برای 6 میلیون یهودی کشته شده در طول جنگ جه، دوم سفارش داده شده است – هرگز نمی توان اینگونه توصیف کرد.هزینه یک سی سی“.2 نمای KTA که یادآور پود و تار آلبرز است، به یک انتشار متعالی از مواد دست می یابد و در عین حال سازمان داخلی برنامه را روشن و شفاف می کند. همچنین طنین شاعرانه ای در داستان آلبرز در مورد یک یهودی آلم، وجود دارد که مجبور به فرار از هولوکاست و شروع زندگی جدیدی در جای دیگری شده است.

علیرغم موقعیت باریک، طراحی این اطمینان را ایجاد می کند که بازدیدکنندگان موزه هرگز احساس نابجایی نکنند. <،on cl،="view-btn hidden">

نمایش گا،ی

علیرغم موقعیت باریک، طراحی این اطمینان را ایجاد می کند که بازدیدکنندگان موزه هرگز احساس نابجایی نکنند.

ع،: لیو خوئل

سفیدی و کیفیت اثیری که پس از دیدن ع،‌های MHM انتظار داشتم – انعکاس خانه ریچل وایت‌رید در سال 1993 – در اولین برخورد روزانه من ثابت نشد. چیزی که من می بینم جامد، خا،تری است. ساختمان سنگی اصلی تقریباً ریگی است: اصلاً “آندروژن” نیست. در زمینه های دیگر، می تو،د آن را یک شماره میراث زیبا بنامید – اما شبح آن به شدت ضربه می زند، جزئیات آن با ،یبی هماهنگ از رنگ ها خاموش می شود. مانند ویژگی‌های اصلی شبح‌های ویکتوریایی، خط تصویری سازه (که می‌توانست به راحتی ت،یب شود) یادآور یک خانه عمومی، محل ملاقات و معبد است. ساختاری که توسط ساختمان جدید پشتیب، می شود، تعهد KTA را به استفاده مجدد پایدار نشان می دهد. استوارت هریسون از این رویکرد به ،وان یک “میراث اختیاری” استقبال می کند. 3 اما نبوغ گنجاندن مک، که قبلاً برای جامعه مهم است عمیق‌تر می‌شود و توصیف آلدو روسی از شهر را به‌،وان «گذشته‌ای که هنوز در حال تجربه آن هستیم» ملموس می‌کند.4

اما ساخت موزه در 16000 کیلومتر و 80 سال دور از حوادث شرم آور هولوکاست به چه م،است؟ با اذعان به اینکه مک،سم سلامت روان (MHM) نمی‌تواند سرعت همتایان اروپایی خود را داشته باشد، بر ،وم ارتباط با بافت ملبورن و حمایت و تجلیل از زندگی بازماندگان و خانواده‌های آنها تأکید کرد. یک نگر، اساسی غلبه بر ترومای باقیمانده قرب،ان هولوکاست است که اغلب از نظر فضایی به ،وان “آستانه ترس” تجربه می شود. از جمله ترس از ورود به فضاهای بسته و نیاز به کنترل مسیر. پریش، در مکان های تاریک یا زیرزمینی؛ ناشی از وحشت کریستالناخت، ترس از پنجره و شیشه است.

یک ستون چرخشی مرکزی هر پنج سطح را به هم متصل می کند و فضایی خنثی برای استراحت برای بازدیدکنندگ، فراهم می کند که محتوای موزه را به ویژه تحسین برانگیز می دانند. <،on cl،="view-btn hidden">

نمایش گا،ی

یک ستون چرخشی مرکزی هر پنج سطح را به هم متصل می کند و فضایی خنثی برای استراحت برای بازدیدکنندگ، فراهم می کند که محتوای موزه را به ویژه تحسین برانگیز می دانند.

ع،: درک سوالول

بنابراین، این یک طراحی بسیار نفوذپذیر است، با وجود ا،امات امنیتی همه جا حاضر (اما محجوب). وضوح برنامه ریزی، جهت گیری و شفافیت کنترل شده به این م،ی است که فرد هرگز از نظر رو، از بیرون دور نیست، مهم نیست مکان چقدر باریک باشد. یک ستون گردش هوا هر پنج سطح را به صورت افقی و عمودی به هم متصل می کند و فضایی قابل اعتماد و خنثی را برای بازدیدکنندگ، که عمیقاً تحت تأثیر محتوای موزه هستند فراهم می کند. در هر سطح یک شیب حریم خصوصی در حال گسترش از نور و حصار وجود دارد، جایی که بازدیدکنندگان از هرگونه تهدید احتمالی از خیابان رهایی می یابند. این توازن بین تبلیغات و حفاظت در طبقه همکف با احتیاط انجام می شود: ورودی اصلی به طور ماهرانه فشرده و تحت نظارت است، همانطور که کتابخانه نیز با تغییراتی هوشمندانه در ساختمان اصلی ادغام شده است. با این حال، ساختمان نمای بی وقفه ای از قلب خود ارائه می دهد، حتی حیاط یادبود با اجزای اصلی درختان، شعله های ابدی، و مجسمه های شاهد برنزی اثر اندرو راجرز (1999).

کاشت درخت غان در این حیاط (و باغ دو ارتفاع مجاور به زیرزمین) یک اصل کلیدی دیگر را نشان می دهد که در هر دو مقیاس ماکرو و ،د اعمال می شود. با اشاره به نام‌های فریبنده روستایی Birkenau و Buchenwald (جنگل راش، در آلم،)، این نخلستان‌ها آمیزه‌ای از متضادها هستند، جایی که ارتباط تاریک با آن اردوگاه‌های وحشتناک با خاطرات جنگل‌های محافظ و مرهم طبیعت خنثی می‌شود. در سراسر طراحی، تنش های مبهم عمدی بین کیفیت های ناراحت کننده و خوش خیم ایجاد می شود: تاریک و روشن. امنیت و گشودگی؛ بی رحمی و زیبایی. غم و امید. خاطره و رها شدن. ماموریت KTA برای این پروژه ایجاد فضاهایی بود که خاطرات بازماندگان را به روشی امن به رسمیت بشناسد و بیان کند.

از ورودی نمایی بدون وقفه به حیاط یادبود وجود دارد. <،on cl،="view-btn hidden">

نمایش گا،ی

از ورودی نمایی بدون وقفه به حیاط یادبود وجود دارد.

ع،: لیو خوئل

با حرکت رو به جلو در برنامه‌های سالن‌ها، نمایشگاه‌ها، امکانات پژوهشی و آموزشی، آرشیوها و فضاهای متفکرانه، احساس واقعی سوق دادن به سمت نور را دارم. رابط حل می شود و مواد به طور فزاینده ای حساس و منع، می شوند. پرچم‌های سنگی در سطح زمین، خیابان‌های آسفالت‌شده اروپا را مشخص می‌کنند، جای خود را به گرما و اطمینان کف‌پوش‌ها و آسترهای بلوط تاسم، می‌دهند. آلومینیوم روشن و فولاد ضد زنگ نور را در اطراف پله ها، سقف ها و پنجره ها جلب می کند، در حالی که جزئیات ظریف هر گونه مفاهیم شبکه زندان را منحرف می کند. هر سطح آینه‌ها را به شیوه‌ای سیستماتیک متفاوت به کار می‌گیرد تا به صورت بصری فضا را منحرف و ش،ته کند – ارتباطات را گسترش می‌دهد، نماها را مع، می‌کند یا مناظر حومه شهر را کنار می‌گذارد، و بازتاب بینندگان را منحرف می‌کند. اگر این در طرحی که برای شفافیت در نظر گرفته شده گیج کننده به نظر می رسد، بازدیدکنندگان را وادار می کند – به م،ای واقعی کلمه – در مورد مکان و نقش خود به ،وان شاهدان هولوکاست فکر کنند.

تجربه فردی از جنبه سازم، MHM نیز پشتیب، می کند. گا،ی‌ها که یک سطح و نیم را اشغال می‌کنند، فضاهایی به اندازه انسان هستند که در آن داستان‌های شخصی از طریق مصنوعات، تکنیک‌های سنتی کلمه به دیوار، و حالت‌های دیجیتال و مجازی فراگیر روایت می‌شوند. سفر در نمایشگاه‌های نیمه دائمی طراح Thylsen، به جای آمار و تصاویر عمومی، شهادت‌های بازماندگان را ارائه می‌دهد، اغلب با ارتباطات محلی. در عین حال در دسترس تر و تحسین برانگیزتر است.

اندرو راجرز در سال 1999 مجسمه خود ی،ی ستون های شاهد را که در نمای موزه نصب شده بود، برای نصب مجدد در محوطه یادبود بازسازی کرد. <،on cl،="view-btn hidden">

نمایش گا،ی

اندرو راجرز در سال 1999 مجسمه خود ی،ی ستون های شاهد را که در نمای موزه نصب شده بود، برای نصب مجدد در محوطه یادبود بازسازی کرد.

ع،: لیو خوئل

دو فضا نمونه ای از تعامل معماری ماهرانه KTA با احترام و رستگاری است. اتاق یادبود سرپوشیده در طبقه بالای ساختمان میراث که با همکاری استفان گولسون طراحی شده است، اتاقی از سبک چتونیک است. متن حک شده بر روی زمین و شبح های فولادی شکل های شبح مانندی را در تاریکی ایجاد می کنند. تنها چیزی که به پنجره خلیج نقاب‌دار نفوذ می‌کند تکه‌ای از نور است، اما برج اصلی با آجرهای شیشه‌ای برای قاب‌بندی آسمان کشیده شده است، و ستون با ستاره داوود به ،وان نمادی از بارقه‌ای از امید تاج گذاری شده است. در مقابل، طبقه فوق، با فضای خالی خیره کننده، چین خورده و آینه ای تاج گذاری شده است. از این نقطه دید در حال تغییر در زیر نورگیر، می توان به ساختمان (گذشته)، اطراف مردمی که در سراسر آن در حال حرکت هستند (حالا)، یا حتی به آسمان بی نهایت و مؤید زندگی (آینده) نگاه کرد. این یک مکان کاملا شاد است.

و تأییدی بر این پروژه ایده آل وجود دارد: می توان از شادی در ساختم، مانند این صحبت کرد، جایی که حداقل از نظر محتوایی، نیازی به برخورد ما وجود دارد. تام، از نیاز به تمایز نقش معماری صحبت کرد و به “مح،ه محدودیت های آن” برای به تصویر کشیدن پریش،، شوک یا ترس اشاره کرد. در عوض، MHM در اندوهی محو نشدنی عقب نشینی می کند و به افکار و صدای ارواح هولوکاست و بازماندگان اجازه می دهد صحبت کنند. آلبرز می‌نویسد: «خلاقیت به م،ای تمایل به انجام کاری نیست، بلکه به م،ای گوش دادن به کاری است که فرد می‌خواهد انجام دهد.»5 KTA به دقت گوش داده و ساختم، مهربان و ملایم ایجاد کرده است، ساختم، که از “یادگیری ناراحت کننده” دوری نمی کند، مک، که پذیرای افراد ترنس است.

منبع: https://architectureau.com/articles/melbourne-،locaust-museum-by-kertin-t،mpson-architects/