شهر صمیمی: پیاده روی در نیویورک
مایکل کیملمن | پنگوئن رندوم هاوس | 30 دلار
مایکل کیملمن اولین بازی خود را به ،وان مجله نیویورک تایمزمنتقد معماری در سپتامبر 2011 با جدیت، حسن نیت ارزیابی Via Verdeیک مجتمع مس، یارانه ای در بران، ج،ی توسط معماران داتنر. هم اصل مقاله و هم نوع شناسی معماری که به آن اختصاص داده شده بود به این نکته اشاره داشتند که تغییر به میزی رسیده است که قبلاً نیکولای اوروسوف و هربرت موشامپ آن را اشغال کرده بودند – یکی یک ذاتگرای قدرتمند و دیگری طرفدار مغرور پیتزا. کیملمن در مقایسه با این دست خطنویسها، عملاً چهره یک پوپولیست را بریده و ستونهای خود را با لقمههای کمی دموکراتیک پر میکند. به ،وان مثال، در بررسی Via Verde، او به طور معمول به تایید خود از تکه دلار، نوآوری اصلی آشپزی رکود بزرگ اشاره کرد، و پیشنهاد ارزشی را ارائه کرد که اخیراً کاهش یافته است. در بین لقمه ها، او به جوهره معماری خوب فکر کرد، که ظاهراً به کاهش جذابیت و نیت درست منجر می شود. این انتقاد عقل سلیم بود بار همیشه کمبود داشت و اکنون فراهم می کند؟
کیملمن در دوره تصدی بیش از یک دههاش، ساختمانهایی را که اوروسوف یا موشامپ در هر دو سال مدیریت ،د، بررسی کرده است و زمان زیادی را به گزارشگری و حمایت اختصاص داده است. برخی از افراد در این رشته متوجه شدهاند که کیملمن تمایلی به پایبندی به شرح شغل خود ندارد و او را به،وان یک مداخلهگر کنار میگذارد. اما محتوای رولود، او چیز دیگری را نشان می دهد. که در شهر صمیمی، مجموعه جدیدی از تورهای پیاده روی که او در منتشر کرد بار در طول اوج همه گیری، کیملمن معماران نام تجاری را برای قدم زدن در محله های نیویورک استخدام می کند. تعداد انگشت شماری از ا،پدیشن ها به دلیل محدودیت های قرنطینه به صورت مجازی انجام شد. در یک نمونه، او مهمانان را دوبار کتاب میکند، که همان زمین را پوشش میدهند – مایل خیابان پارک – با آنابل سلدورف و مهندس گای نوردنسون، که تفاسیر کمی متفاوت اما به همان اندازه از ساختمانهای سیگرام میس ون در روهه و Skidmore، Owings & Merrill’s ارائه میکنند. خانه اهرمی. چند خیابان به سمت غرب، تاد ویلیامز و بیلی تسین او را با یک یورتمه سواری از سالن کارنگی، که زم، در بلوک زیر شیرو، آن زندگی می،د (از آن زمان به پایین منطقه کاهش یافته بود)، به مرکز لینکلن، جایی که یکی از برجستهترین پروژههای آنها، دیوید، هدایت میکنند. گفن هال که در اکتبر افتتاح شد. (که در نوشته اوکیملمن با تاسف اظهار می کند که مرکز استقبال جدید ویلیامز و تسین «ممکن است با میز پذیرش در ماریوت اشتباه گرفته شود.)

در بالای شهر، دیوید ادجی، جهانوطنی رنگآمیزی که زمان خود را بین نیویورک، لندن، و آکرا، غنا ت،یم میکند، نگاه کیملمن را به جزئیات انعطافپذیر سنگهای قهوهای هارلم آموزش میدهد. بعداً، او در «گوشه بلندگو» در خیابان 135 بیکار می ماند، یک زمین خالی که بیش از حد رشد کرده بود، جایی که آشوبگران و تریبون های مدنی مانند مالکوم ای، زم، در مورد مسائل سیاسی روز صحبت می ،د. در سمت شرق، کیملمن و دبورا برک از تعاونی Gracie Square به سمت گردشگاهی در کنار رودخانه که بر فراز FDR Drive قرار دارد، حرکت ،د. آنها در تحسین خود برای پل دروازه جهنم، پل راه آهن لیبر که بر روی یک تنگه جزر و مدی تند می گذرد و نام استیژی خود را از آن گرفته است، شریک هستند. کیملمن از هر گونه کنایه دانته ای پر، می کند، درست مانند زم، که با ک، وایز (از شرکت WXY) در غم و اندوه شوم منطقه مالی می چرخد. این انگیزه در واقع ممکن است در کتابی در مورد سینوسورهایی که بخشهایی از یک شهر – قلب خورنده پایتخت جه، – را که توسط یک ویروس آ،ا،م، «تهیشده» شدهاند، ببخشند.
در مارس 2020، کیملمن به آرامی در #عذاب برای یک مقاله عکاسی با ،وان “بزرگ خالی” او در آن زمان نوشت که کووید-19 «کمیابی را شرط لازم برای بقای بشریت قرار داده است». در مقدمه به شهر صمیمیکیملمن اولین روزهای همهگیری و احساس عمومی عدم اطمینان را به یاد میآورد که اتاق خبر و شهر خارج از دیوارهای آن را فراگرفته بود. او می نویسد: “من هنوز یک کار داشتم، اما نمی توانستم آن را مانند قبل انجام دهم.” “کار من باید دوباره تصور شود.”
همانطور که مشخص شد، در سال 2020 پربارترین دوره کیملمن تا به امروز به ،وان منتقد معماری رو،مه با انتشار 30 مقاله یا بیشتر، که بیش از نیمی از آن شامل تورهای پیاده روی بود، خواهد بود. ایده این بداخلاقی ها چند روز پس از قرنطینه به ذهنش رسید. او به جای خورش در تاریکی، آرامش ذهن را تحت تأثیر قرار داد. او به ما میگوید وقتی زندگی شهری متوقف شد، افکارش به سمت روحیه شادم، که لندنیها را از طریق بلیتز حمایت میکرد، معطوف شد – بهویژه، میرا هس، پی،ست سوناتهای بتهوون، در بحبوحه بمبگذاریها در گا،ی ملی برای عموم اجرا کرد. اسطوره حمله رعد اسا تسلط سرسخت و مرزی-آسیب شناسانه ای بر تامین کنندگان برجسته تفسیر فرهنگی دارد. آنها به راحتی فراموش میکنند که وقتی فشار وارد میشد، نخبگان ،یس شهرهای خود و کارگر، را که نمیتوانستند به این راحتی به خانههای روستایی فرار کنند، رها ،د. ظهور کووید-19 در نیویورک پویایی مشابهی را ایجاد کرد و ثروتمندان و قدرتمندان به خانه های دوم در همپتونز، برکشایر، مین، ورمونت رفتند.
اما به اصطلاح «سیسرونهای» کیملمن، حداقل تا زم، که کار دوباره شروع شد و کارگاههای ساختم، بازگشایی شدند، باقی ماندند. اگر بخواهیم از صورتحسابهای دفاتر مربوطه آنها نتیجه بگیریم، بدون ذکر کد پستی، برک، وایز، دیوید راکول – که در تور خود از تئاترهای برادوی، ،د (خوش آمدید) را در مورد فضیلت متروپولیتی هنرنمایی میگوید. ماریون وایس و مایکل مانفردی که کیملمن را از بروکلین هایتس به دفتر خود در میدان هادسون می برند، با خیال راحت از قرنطینه خارج شدند. این که مقام عالی معماری در مقاله ملی باید همین کار را انجام دهد، ضربه جدی به شخصیت مترقی که او در طول سال ها پرورش داده است وارد نمی کند. او بارها از ایستگاه خود برای حمایت از مسکن یارانهای استفاده کرده است که این عقیده در میان همقطارانش ناپسند است بار نویسندگان، بهویژه بتپرستان بینظیر بازار که صفحات نوشتههای آن را دنبال میکنند. در ادامه ستون Via Verde، کیملمن واقعاً از بازدیدش از اردوگاه پارک زوکوتی، با «مجمع عمومی»، آشپزخانه و کتابخانه موقت، و سایر تج،ات پرزرق و برق و جمعی، انرژی گرفته بود. او نوشت: «برای من بدیهی بود که با تماشای جمع شدن جمعیت در طی چند روز، اجماع از نظر شهری پدیدار میشود.
پس عجیب است که آتش سوزی های شهری تابستان 2020 در کتاب کیملمن وجود ندارد. پس از قتل جورج فلوید، شورش هایی در شهرهای آمریکا به راه افتاد و تهدید شد که به یک خیزش عمومی تبدیل شود. این تهدید، اگرچه لحظه ای بود، اما خود را در ویترین فروشگاه های تخته شده در سراسر نیویورک نشان داد. معترضان با کوبیدن آسفالت خیابان ها و میدان های عمومی را اشغال ،د. پیشنهادهای مبهم و مسلماً غیرجدی برای دگرگونی اجتماعی رادیکال – ی،ی کم ، بودجه پلیس – از جایگاه عمومی برخوردار شد که قبلاً هرگز نبوده است. به زودی حافظان نظم، کیسه را پایین آوردند و یک شهردار دموکرات خواستار یک دوره خنک سازی در سطح شهر شد. کیملمن کجا بود؟ گم شده از شهر صمیمی صمیمیت جمعیت چندین برابر بزرگتر و متنوع تر از نسلی است که او سالها پیش در پارک زوکوتی با آنها روبرو شد.
تظاهرات، کارشناسان لیبرال راستاندیش را به عقب انداخت، تا حدی به این دلیل که جنبش ایمان آنها را به دکتر فائوچی و اقدامات فاصلهگذاری اجتماعی که دفتر وی چند ماه قبل انجام داده بود، به چالش کشید. اما آنها همچنین فوراً پیشبینی مجموعهای از «مرگها» را که مضحکتر از همه در نیویورک بود، باطل ،د. کیملمن با نگاهی به آن لحظه می نویسد که «از پیش بینی ، اجتناب کرد». درعوض، در اقدامی محتاطانه مباشرتی، «شکوه شهر» را با قدم زدن در آن به خوانندگانش یادآوری میکرد و با کمک راهنماها، محو نشدنیترین ویژگیهای آن را مشاهده میکرد و در برخی موارد با استنباط، چگونگی چگونگی آن را مشخص میکرد. آنها به وجود آمدند.
این دستور کار باستان شناسی در مواقعی از تصورات شهرنشینی دور می شود شهر صمیمی بزرگداشت می کند. دو سفر با اریک ساندرسون، بومشناس انجمن حفاظت از حیات وحش، مجموعه را در بر میگیرد و نیویورک قبل از غبار را بازسازی میکند. ماناهتاکلمه Lenape برای منطقه ای که به منهتن پایین تبدیل می شود، زم، از 55 ا،یستم پشتیب، می کرد، در حالی که مرداب نمکی منتیپات در نهایت در زیر هالک بتونی الماس بیسبال (استادیوم قدیمی یانکی) فرو می رفت. چند نقشه و نمودار مفید بود. گفتگو با ساندرسون باعث ایجاد نسخه بازاریابی در پشت جلد کتاب میشود که ادعا میکند تجسمکنندگان کیملمن «حدود 540 میلیون سال تاریخ» دارند. آنها همچنین الهامبخشترین جوکی هستند که در این سمت از خیابان مکدوگال شنیده میشود، در مورد ص،ههای یخچالی باقیمانده که زیربنای این پنج منطقه است (و گاهی اوقات از طریق آن نفوذ میکند):
ساندرسون: می د،د زمین شناسان چه می گویند.
کیملمن: نه، نه.
ساندرسون: بران، گنیس است، منهتن شیست است.
Monxo López، متصدی، فعال، و مباشر یک تراست زمین جامعه برون، ج،ی، تمایل دارد با این موضوع موافق باشد. او در سفری در موت هاون به کیملمن درباره «سالهای سوزان» میگوید، اشارهای شوم به دهه 1970 و پیرو دوستی مالک، که همراه با برنامهریزان شهری، از محله کم سرمایهگذاری دست کشیدند و «زیانهای خود را با سوزاندن کاهش دادند. ساختمانهای خود را پایین میآورند تا از بیمهنامهها پول نقد کنند.» در مواجهه با این خیانت بزرگ، ،نان با بالا بردن شعله های آتش واکنش نشان دادند. اکنون اصالتگرایی به این منطقه رسیده است، اما تلاش برای ش،ت دادن توسعهدهندگان، همراه با ابتکارات داخلی مانند جیبی finca لوپز میگوید دیدارهای کیملمن، پیوندهای قوی اجتماعی را ایجاد کرده است. او مدل تحلیلی مرکز-پیرامون را به کار میگیرد – که منهتن معمولاً به ،وان اولی دیده میشود – فقط برای تغییر دادن آن: “برای مردم اینجا، موت هاون مرکز است.”
فکر میکردم کیملمن در این مرکز چیزها احساس میکند که در خانه است. اما او شهر صمیمی آیا واقعاً می توان انتظار داشت که نارنگی فرهنگی نقش فعال را بازی کند؟ نه بدون اینکه ابتدا انتظارات خود را تعیین کنیم.
منبع: https://www.archpaper.com/2022/11/michael-kimmelman-new-york-city-book-the-intimate-city/